متن شعر لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارد ، او وا نمی گذارد
او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم
مولا به کام غرقاب ما را نمی گذارد
هل من معین او را باید جواب دادن
شیعه امام خود را تنها نمی گذارد
زهرا به دوستانش قول بهشت داده است
بر روی گفته ی خویش او پا نمی گذارد
ما و فسرده حالی مولا نمی پسندد
مسکین و دست خالی مولا نمی گذارد
از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم
باید که سوخت لکن زهرا نمی گذارد
****
شاعر : استاد سید رضا مؤید
متن شعر: تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه
تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه
همین گریه به لبخند تو می ارزه
حسین جانم
بذار سایت همیشه رو سرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
حرم گفتم هوای کربلا کردم
هواییتم فقط دور تو می گردم
پناهم باش به جز روضت پناهی نیست
به غیر از تو برا من تکیه گاهی نیست
به قربونت نگاه اطلسی داری
واسم آقا همش دلواپسی داری
غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست
چی کم دارم تو رو دارم حواسم نیست
سبکبالم تو ایوون تو جا دارم
از این دنیا یه قطعه کربلا دارم
دوست دارم همه داراییم اینه
دلم میره ضریحت رو که می بینه
سلام آقا که الان روبروتونم
من ایستادم زیارت نامه می خونم
متن شعر: ای زاده ام البنین
ای زاده ام البنین یاابوفاضل
یابن امیرالمومنین یاابوفاضل
ای که تمام هست تو افتاده برخاک
مشک و علم زدست تو افتاده بر خاک
***
کو مادرت ام البنین چشمت ببندد
بنگر که بر اشک حسین دشمن بخندد
بنگر خمیده پشت من کنار جسمت
از پیکرت چیزی نمانده غیر اسمت
***
زینب بیا مدد بده که بی پناهم
از بعد عباسم توئی میر سپاهم
از بهر یاریم بکوش ای خواهر من
رخت اسارت را بپوش ای خواهر من